رادینرادین، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه سن داره

@@ fun kids club @@

بدون عنوان

  ساختن سگ با بادکنک     سلام بچه ها در این جلسه می خواهیم با هم یک سگ با نمک بسازیم. بادکنک خود را باد کنید و تنها مقداری از انتهای آنرا باد نشده بگذارید. ابتدای بادکنک خویش را بگیرید و به اندازه سه سانتیمتر از آنرا انتخاب کنید و با چرخاندن آن یک حباب درست کنید. این حباب قرار است سر سگ ما را تشکیل دهد. به همین طریق دو حباب دیگر بزرگ تر از حباب اول برای گوش های سگ و یک حباب به اندازه حباب اول بری گردن سگ درست می کنیم مانند شکل های زیر گوش های سگ را تا کرده و دور هم می پیچانیم تا همانند شکل سوم گوش های سگ با نمک با درست شود.   سپس دو حباب ...
3 آذر 1390

بدون عنوان

  اتل متل توتوله (شعر)     اتل متل توتوله بچّه ی خوب چه جوره؟ بچّه ی خوب مهربونه لباش همیشه خندونه بچّه ی خوب مؤدّبه منظّم و مرتّبه به هرکجا که میره سلام یادش نمیره بچّه ی خوب تمیزه پیش همه عزیزه منبع:تبیان     ...
3 آذر 1390

بدون عنوان

درخت پاییزی (کاردستی کودکان)       مواد مورد نیاز ۱-    مقوای  رنگی به رنگ کارت دلخواره ۲-  کاغذ رنگی     سبز _  زرد _   نارنجی _   قرمز ۳-    چسب مایع ۴-      مداد ۵-     قیچی       طرز ساخت روی کاغذ رنگی سبز تصویر یک دست را بکشید . از این شکل روی کاغذهای رنگی دیگر هم بکشید. دور  آن را با قیچی ببرید تا شکل مقابل درست شود. روی مقوائی که به عنوان کارت انتخاب کرده اید شکل تنه درخت را بکش...
3 آذر 1390

بدون عنوان

خواب می دیدم(شعر)     خواب می دیدم بچه شدم مثل گل باغچه شدم پیرهن چین چین پوشیدم دنبال توپم دویدم اما وقتی بیدار شدم دیدم که بچه نیستم یک گل باغچه نیستم خودم یه بچه دارم گل توی باغچه دارم بچه ی من گل منه قمری و بلبل منه منبع:تبیان       ...
3 آذر 1390

بدون عنوان

  لطیفه های خنده دار   سخه دکتر بیمار:آقای دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد می کند! دکتر: مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟ بیمار: چرا پیچیدم دور انگشتم ولی اثر نداشت؟   در کلاس زیست شناسی معلم:سعید! دو تا حیوان دوزیست نام ببر. سعید: قورباغه و برادرش.   انشاء معلم از دانش آموزان خواست که انشاء درباره یک مسابقه فوتبال بنویسند. همه مشغول نوشتن شدند جز یک نفر، معلم از او پرسید: تو چرا نمی نویسی؟ دانش آموز جواب داد:نوشته ام! معلم دفتر او را گرفت و نگاه کرد. نوشته بود: به علت بارندگی فوتبال برگزار نخواهد شد!   جم...
3 آذر 1390

بدون عنوان

                پائیزه   از تو کتاب فصلها پاییز خانوم بیدار شد چارقدشو سرش کرد مشغول کار و بار شد دوید میون باغو گرما رو جابه جا کرد باد سرد شیطونو راهی کوچه ها کرد با دستای جادوییش درختارو جادو کرد همه برگهای باغو با حوصله جارو کرد کلاغارو خبرکرد قارو قار و قار بخونن اومدن سرمارو همه دیگه بدونن ابرا رو زود فرستاد تا که بباره بارون اونوقت صدای پاییز پیچید تو گوش ناودون ...
2 آذر 1390

بدون عنوان

دوتا آلبالو     مامان دو تا آلبالو به نرگس داد. نرگس گفت:”آلبالوها چه کاری می توانند انجام دهند؟” آلبالوها از کف دست نرگس پریدند روی گوش های او شدند دو تا گوشواره . نرگس گفت:”:من قشنگ ترین گوشواره های دنیا را دارم.” نرگس در خانه چرخید. آلبالوها حوض را دیدند و خودشان را در آب انداختند. آلبالوها مثل دو تا ماهی قرمز شنا کردند. آلبالوها از توی حوض، لباس عروسک را دیدند. نرگس گفت:”کاش لباس عروسکم به رنگ آلبالوها می شد!” آلبالوها پریدند توی طشت لباس. چرخیدند و چرخیدند. لباس عروسک شد به رنگ آلبالوها. نرگس خوشحال شد. عروسک هم از دیدن رنگ لباسش...
2 آذر 1390

بدون عنوان

گربه ی تنها      در یک باغ زیبا و بزرگ ، گربه پشمالویی زندگی می کرد . او تنها بود . همیشه با حسرت به گنجشکها که روی درخت با هم بازی می کردند نگاه می کرد . یکبار سعی کرد به پرندگان نزدیک شود و با آنها بازی کند ولی پرنده ها پرواز کردند و رفتند . پیش خودش گفت : کاش من هم بال داشتم و می توانستم پرواز کنم و در آسمان با آنها بازی کنم . دیگر از آن روز به بعد ، تنها آرزوی گربه پشمالو پرواز کردن بود . آرزوی گربه پشمالو را فرشته ای کوچک شنید . شب به کنار گربه آمد و با عصای جادوئی خود به شانه های گربه زد . صبح که گربه کوچولو از خواب بیدار شد احساس کرد چیزی روی شانه هایش سنگینی می کند . وقتی دو بال قشن...
2 آذر 1390

آی قصه قصه قصه

دندان درد        یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچکس نبود. شیر دندانش درد می کرد. روباه او را دید و گفت: شیرجان! چرا برای شکار نمی روید؟ شیر گفت: دندانم درد می کند. نه شکار می کنم، نه چیزی می خورم. روباه که منتظر بود، از شکار شیر، غذایی هم برای او بماند، ناامید به سراغ گرگ رفت و گفت: شیر دندان درد دارد. امروز شکار نمی کند، باید خودمان غذا پیدا کنیم...   گرگ گفت: تو نقشه ای داری؟   روباه گفت: اگر حیوانات جنگل خبردار شوند که شیر دندان درد دارد و شکار نمی کند، از او نمی ترسند و نزدیکش می شوند.   گرگ گفت: خب وقتی نزدیک شیر شدند، چه فایده ای برا...
2 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به @@ fun kids club @@ می باشد