رادینرادین، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

@@ fun kids club @@

بگو و بخند (لطیفه)

بگو و بخند   زنگ مشتری: آ قای تعمیرکار! چرا دیروز نیامدید زنگ در خانه ی ما را درست کنید؟ تعمیرکار: من آمدم، ولی هر چه زنگ زدم کسی در را باز نکرد.   اسم اولی: اسم بچه تان را چی گذاشتید؟ دومی: رستم، ولی پشیمان شدیم. اولی: چرا؟ دومی: آخه می ترسیم صدایش کنیم.   جواب معلم: خیلی مانده تا جواب مساله را پیدا کنی؟ دانش آموز: بله آقا. معلم: چه قدر؟ دانش آموز: آن قدر که بروم خانه و جواب را از پدرم بپرسم و بیایم.   تقویم سخنران: ببخشید که زیاد صحبت کردم. آخر من ساعت ندارم. یکی از مهمان ها: بی انصاف، ساعت نداری تقویم که داری...
3 آذر 1390

کرم کاهو(قصه)

کرم کاهو کرم کوچولو حسابی به دوستش کاهو ، وابسته شده بود. به او خیلی علاقه داشت به او عادت کرده بود. می رفت لای برگ های تو در توی کاهو می خوابید؛ لیز می خورد؛ راه می رفت و وسط برگ ها غلت و واغلت می خورد. کاهو هم از کرم خوشش می آمد. کمی هم به او وابسته شده بود. ولی نه به اندازه ی کرم کوچولو ! همیشه به او می گفت: دوست من! مواظب باش همه چیز تغییر می کند. کرم کوچک زیاد از این حرف کاهو سر در نمی آورد. یک روز کاهو به او گفت: دوست من کرم عزیز ! بالا را نگاه کن! ببین من چقدر قد بلند شدم. دارم همین طور قد می کشم. کرم متوجه این حرف او هم نشد. اصلاً او نمی توانست بالا را نگاه کند. کرم ...
3 آذر 1390

سلام،سلامتی میاره(قصه)

سلام،سلامتی میاره همه ی ما از همان اول صبح که از خواب بیدار می شویم، برای شروع روز، برای این که سالم و تندرست باشیم، برای این که خانواده و آشنایان دوستمان داشته باشند و برای این که فرشته های خدا یواشکی به ما لبخند بزنند از یک واژه ی زیبا استفاده می کنیم:سلام! از دوست هایم سوال می کنم:"سلام کردن چه فایده ای دارد؟" محسن کلاس دوم است. می گوید:"وقتی مدرسه ام را عوض کردم و هیچ دوستی نداشتم، همین سلام کردن باعث شد دوست های جدیدی پیدا کنم." غزاله برای آشتی کردن با دوستش که چند ماهی را با هم قهر بودند از سلام کردن استفاده کرده و می گوید:"دوستم جواب سلامم را داد و خیلی زود با هم آشتی کردیم." حتماً می دانی یکی از کارها...
3 آذر 1390

دیگر خجالت نمی کشم!(قصه)

دیگر خجالت نمی کشم! من هیچ وقت با بقیه بچه‌ها بازی نمی‌کنم. ما 15 بچه در یک کلاس هستیم و همه بچه‌ها به جز من عاشق والیبال و فوتبال و وسطی هستند.نه اینکه  من از این بازی‌ها خوشم نمی‌آید و برعکس، عاشق بازی‌هایی هستم که بچه‌های دیگر انجام می‌دهند. این مشکل بزرگ من است. آنها بازی‌هایی می کنن که من دلم پر می‌زند بروم پیششان بازی کنم. اما خجالت می‌کشم و جرئتش را ندارم. می‌ترسم مرا در گروهشان راه ندهند و بگویند تو را بازی نمی‌دهیم! من باید چه کار کنم؟ جرئت نداری؟ مگر می‌خواهی چه کار کنی؟ تو فقط دوست داری با آنها بازی کنی، این که کار بدی نیست. ...
3 آذر 1390

Two Little Dicky Birds

ترجمه برگشت     دوتا پرنده کوچولو دوتا پرنده کوچولو روی دیوار نشستن یکی اسمش پیتر, یکی اسمش پال پرواز کن و فرار کن  پیتر پرواز کن و فرار کن پال برگرد پیتر, برگرد پال Two Little Dicky Birds Two little dicky birds sitting on a wall. One named Peter, one named Paul; Fly away, Peter! Fly away, Paul! Come back, Peter! Come back, Paul. ...
3 آذر 1390

Miss Molly's Dolly

ترجمه برگشت     عروسک خانم مولی خانم مولی یه عروسک داره که مریضه مریضه مرضه پس او به یک دکتر تلفن زدتا زود زود زود بیاد دکتر اومد با کیف و کلاهش و تق تق تق زد به در اتاق او به عروسک مریض نگاه کرد وسرش رو تکون داد و گفت به خانم مولی "که زود عروسکت رو ببر تو رختخواب" دکتر برای عروسک مریض رو کاغذ دارو و قرص نوشت وگفت من فردا صبح برای ویزیت و پولم برمیگردم Miss Molly's Dolly Miss Molly had a dolly Who was sick, sick, sick! So she called for the doctor To be quick, quick, quick. The doctor came With his bag and hat, And he knocked on the door With a rat-a-tat-tat. ...
3 آذر 1390

One Potato

ترجمه برگشت     یه سیب زمینی یه سیب زمینی,دو سیب زمینی سه سیب زمینی, چهارتا پنج تا سیب زمینی , شش سیب زمینی هفت سیب زمینی و بیشترو بیشتر One Potato. One potato, two potato, Three potato, four; Five potato, six potato, Seven potato more.               ...
3 آذر 1390

PAT-A-CAKE

یه کیک    PAT-A-CAKE یه کیک درست کن ,یه کیک درست کن آقای قناد یه کیک واسم درست کن هرچه زودتر بچرخونش و تزئین کن و رویش حرف B بنویس بعد بگذارش توی فر واسه من و بچه ها PAT-A-CAKE Pat-a-cake, pat-a-cake, baker's man, Bake me a cake as fast as you can. Roll it, and prick it, and mark it with a "B," And put it in the oven for Baby and me! ...
3 آذر 1390

Its raining, its pouring

ترجمه برگشت     هوا بارونیه , بارون می باره هوا بارونیه بارون میباره پیر مرد داره خُر خُر میکنه اون رفت توی رختخوابش وسرش محکم خورد به تخت و تا صبح دیگه نمی تونه بیدار بشه It's raining, it's pouring. It's raining, it's pouring; The old man is snoring. He bumped his head And went to bed And couldn't get up in the morning. ----------------       ...
3 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به @@ fun kids club @@ می باشد