رادینرادین، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

@@ fun kids club @@

حسنی نگو یه دسته گل

1391/11/22 18:20
1,584 بازدید
اشتراک گذاری

توی ده شلمرود،

حسنی تک و تنها بود.

حسنی نگو، بلا بگو،
تنبل تنبلا بگو،
موی بلند، روی سیاه،ناخن دراز، واه واه واه.
نه فلفلی، نه قلقلی، نه مرغ زرد کاکُلی،
هیچکس باهاش رفیق نبود.
تنها روی سه پایه، نشسته بود تو سایه.
باباش می گفت:
- حسنی میای بریم حموم؟
نه نمیام، نه نمیام
- سرتو می خوای اصلاح کنی؟
- نه نمی خوام، نه نمی خوام
کره الاغ کدخدا،
یورتمه می رفت تو کوچه ها:
- الاغه چرا یورتمه می ری؟
- دارم می رم باربیارم، دیرم شده، عجله دارم.
- الاغ خوب نازنین،
سر در هوا،
سُم بر زمین،
یالت بلند و پُر مو،
دُمت مثال جارو،
یک کمی به من سواری می دی؟
- نه که نمی دم
- چرا نمی دی؟-
واسه اینکه من تمیزم.
- پیش همه عزیزم.

امّا تو چی؟
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه.
غازه پرید تو استخر.
- تو اردکی یا غازی؟
- من غاز خوش زبانم.
- میای بریم به بازی؟
- نه جانم.
- چرا نمیای؟
- واسه اینکه من، صبح تا غروب، میون آب،
کنار جو، مشغول کار شستشو.
امّا تو چی؟
موی بلند، روی سیاه،ناخن دراز، واه واه واه.
در وا شد و یه جوجه دوید و اومد تو کوچه.
جیک جیک زنان، گردش کنان
اومد و اومد ، پیش حسنی:
- جوجه کوچولو، کوچول موچولو،
میای با من بازی کنی؟
مادرش اومد،
- قُدقُدقُدا
برو خونه تون، تورو به خدا جوجه ی ریزه میزه
ببین چقدر تمیزه؟
امّا تو چی؟
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه.
حسنی با چشم گریون،
پا شد و اومد تو میدون:
- آی فلفلی، آی قلقلی،
میاین با من بازی کنین؟
- نه که نمیایم.
- چرا نمیاین؟
فلفلی گفت:
- من و داداشم و بابام و عموم،
- هفته ای دو بار میریم حموم.
- امّا توچی؟
قلقلی گفت:
- نگاش کنین.
موی بلند، روی سیاه،ناخن دراز، واه واه واه.
- حسنی دوید پیش باباش:
- حسنی میای بریم حموم؟
- میام، میام
- سرتو می خوای اصلاح کنی؟
- می خوام، می خوام حسنی نگو یه دسته گلتر و تمیز و تُپُل مُپُل

الاغ و خروس، جوجه و غاز و ببعی
با فلفلی، با قلقلی، با مرغ زرد کاکُلی
حلقه زدن، دور حسن.
الاغه می گفت:
- کاری اگه نداری، بریم الاغ سواری.
خروسه می گفت:
- قوقولی قوقو، قوقولی قوقو؟
هرچی می خوای، فوری بگو.
مرغه می گفت:
- حسنی رو تو کوچه.
بازی بکن با جوجه.
غازه می گفت: حسنی بیا
با همدیگه بریم شنا.

توی ده شلمرود
حسنی دیگه تنها نبود…

 

منوچهر احترامی (پورنگ)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

جشنواره تولید کتابهای صوتی کودکان
24 بهمن 91 13:10
عزیز بزرگوار مامان رادین برآنیم تا بزرگترین کتابخانه صوتی برای کودکان و نوجوانان ، بویژه کودکان نابینا را ایجاد کنیم .برای این کار، کافی است یک یا چندین کتاب مناسب کودکان و نوجوانان را انتخاب کرده، آن را بازخوانی نموه و فایل صوتی را برای ما ارسال نمائید و یا اینکه یکی از قصه ها ،داستانها و متل های محلی خود را با زبان و لهجه خود ضبط و به این جشنواره ارسال نمائید.بدین ترتیب شما علاوه بر اینکه در یک حرکت فرهنگی عظیم سهیم شده اید، بی هیچ هزینه ای جزو پدیدآورندگان کتاب کودک می شوید و همچنین در راه حفظ فرهنگ ، زبان و یا لهجه محلی خود گامی بزرگ را می پیمائید. از شما بزرگوار رسما دعوت به عمل می آید تا در اجرای این جشنواره ، درخواست " همکار افتخاری" ما را پذیرا باشید و با اطلاع رسانی یا هرگونه اقدامی که خود صلاح می دانید، یاری مان نمائید.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به @@ fun kids club @@ می باشد