رادینرادین، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

@@ fun kids club @@

مارتی کمک می کند

1391/3/2 17:37
1,037 بازدید
اشتراک گذاری
 
شب جمعه بود. مارتي با آرامش روي صندلي جلوي تلويزيون نشسته بود و با لذت فيلم مورد علاقه‌اش را تماشا مي‌كرد.
 



شب جمعه بود. مارتي با آرامش روي صندلي جلوي تلويزيون نشسته بود و با لذت فيلم مورد علاقه‌اش را تماشا مي‌كرد.
مادر در آشپزخانه ظرف‌ها را مي‌شست اما حالش زياد خوب نبود و احساس مريضي مي‌كرد.
وقتي ديد كه نمي‌تواند كارهايش را تمام كند، ظرف‌ها را نشسته كنار گذاشت و به اتاق رفت تا استراحت كند.
مارتي تلويزيون را خاموش كرد. به اتاق مادر رفت و گفت: طوري شده؟ شما مريض هستيد؟
مادر لبخندي زد و گفت: نگران من نباش پسرم. اگر كمي استراحت كنم حالم خوب مي‌شود.
مارتي از اينكه مي‌ديد مادرش مريض شده ناراحت و غمگين شد و با خودش فكر كرد بايد به مادر كمك كند تا حالش بهتر شود.
مارتي به آشپزخانه رفت و تمام ظرف‌ها را شست. گلدان‌ها را آب داد و همه جا را دستمال كشيد.
آشپزخانه خيلي تميز و درخشان شده بود.  مارتي با خوشحالي به آشپزخانه نگاه كرد.  مي‌دانست كه مادرش از اين كار خوشحال مي‌شود.
فردا صبح وقتي مادر مارتي از خواب بيدار شد. براي تميز كردن آشپزخانه و شستن ظرف‌ها به طرف آشپزخانه رفت.
ناگهان ديد كه آشپزخانه تميز و درخشان است. مادر نمي‌توانست باور كند تمام اين كارها را مارتي كرده است. مارتي را صدا زد و گفت: تو پسر فوق‌العاده‌اي هستي، اگر كمك‌هاي تو نبود حال من بهتر نمي‌شد. من به تو افتخار مي‌كنم.
مارتي آن روز هم به مادر كمك كرد.  اين طوري هم خودش سرگرم بود و حوصله‌اش سر نمي‌رفت و هم اينكه مادر را خوشحال كرده بود.

منبع : مجله شهرزاد
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به @@ fun kids club @@ می باشد